خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه؛ وَعَدَ اَللّهُ اَلَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا اَلصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی اَلْأَرْضِ کَمَا اِسْتَخْلَفَ اَلَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ اَلَّذِی اِرْتَضی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ اَلْفاسِقُونَ(سوره نور/۲۴)
«خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند، وعده داده است که حتما آنان را در این زمین جانشین [خود] قرار دهد؛ همانگونه که کسانی را که پیش از آنان بودند جانشین خود قرار داد. و آن دینی که بر ایشان پسندیده است، به سودشان مستقر میکند، و بیمشان را به ایمنی مبدل گرداند، [تا]مرا عبادت کنند و چیزی را با من شریک نگردانند و هرکس پس از آن به کفر گراید، آنانند که نافرمانند.»
آیه شریفه از وعدهای بسیار زیبا خبر میدهد؛ خداوند به مؤمنان صالح وعده میدهد که برای آنان جامعهای صالح مخصوص خود درست میکند و زمین را در اختیارشان قرار میدهد. دینشان را در زمین چیره و برتر میسازد.امنیت را جایگزین ترسشان میکند.فقط خدای را عبادت میکنند.
این آیه خطاب به امت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بوده و خداوند در آن از تعبیر «وعد» استفاده کرده است و وعدههای خدا تخلف بردار نیست. بنابراین، مفاد آن این میشود که خداوند، به گروهی از امت پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله وعدۀ «استخلاف» روی زمین را داده است. این گروه دو ویژگی مهم و اساسی دارند. اول :ایمان، که همۀ اعماق وجودشان را پر کرده است.دوم: عمل صالح، که همۀ اعضا و جوارحشان در خدمت و اطاعت مولا است.
این وعده چند ویژگی دارد:
خلافت بر روی زمین
خلافت؛ یعنی، مسلط شدن بر کل زمین و استفاده از موهبتهای آن. البته خداوند متعال خلافت روی زمین را به امتهای صالح پیشین؛ (مانند قوم نوح و صالح) نیز عطا فرموده بود به نظر میآید مراد از این خلافت و حکومت، تنها اصل جانشینی است، نه گستره و محدوده آن؛ یعنی، همانگونه که دیگران به حکومت و خلافت در زمین-هرچند در منطقهای محدود-رسیدند، شما هم میرسید. اینکه چرا برای همۀ زمین از کلمه «الارض» استفاده شده، دلیلهای متعدد دارد؛ از جمله: ١ . اصل «اطلاق» است، قید زدن نیاز به دلیل دارد. ٢ . تمکین دین مورد رضایت و امنیت کامل، زمانی اتفاق میافتد که سراسر زمین، تحت حاکمیت و سیطره اینان باشد. ٣ . روایاتی که در ذیل آیه وارد شده است.
تمکین دین مورد رضایت خدا
تمکین هرچیزی برقرار کردن آن در یک مکان است و این کنایه از پایداری، تزلزل نداشتن و زوال ناپذیری آن چیز میباشد؛ به گونهای که اگر اثراتی داشته باشد، هیچ مانعی جلوی تأثیر آن را نمیگیرد.
«تمکّن دین» در آیۀ به این معنا است که بر سر راه آن هیچگونه کفر و شرکی ایجاد نکنند. اوامر و دستوراتش محترم شمرده شده و بدان عمل شود.اصول و معارفش مورد پذیرش همگان بوده و همه به آن معتقد باشند و دربارۀ آن اختلاف نکنند.
دین مورد رضایت
دینی که خدا آن را «پسندیده» است، همانا دین مقدس اسلام است که در جریان غدیر خم با نصب ولایت امیر مؤمنان علیه السّلام تمام و کمال یافت و کافران از نابودی آن ناامید گشتند:
اَلْیَوْمَ یَئِسَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ فَلاٰ تَخْشَوْهُمْ وَ اِخْشَوْنِ اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ اَلْإِسْلاٰمَ دِیناً(مائده/۵)
دینی که ولایت اهل بیت عصمت و طهارت در متن آن قرار دارد، اسلام است و امامت امام علی تا امام مهدی علیه السّلام را در بر دارد، دین «مرضی» و مورد قبول خداوند است.
امنیت
در چنین دورانی ترس و خوف تبدیل به امنیت و آرامش میشود. طبیعی است که ترس و خوف، عواملی دارد و از بین رفتن آن نیز، نتیجه از بین رفتن اسباب و علل است. پس، در این دوران هیچ عاملی، باعث نگرانی و ترس برای مؤمنان نخواهد بود.
عبادت صحیح
نتیجه چنین حکومتی، این است که تنها خداوند «عبادت» میشود؛ همۀ مظاهر شرک، از بین میرود؛ عبادات خالصانه تنها برای او خواهد بود و دیگر هیچ معبودی جز خدا، پرستیده نمیشود.
تغییر خطاب در آیه از غایب (وعد اللّه) به متکلم وحده (یعبدوننی) و استفاده از عبارت نکره «شیئا» در سیاق نفی که مفید عموم است، هردو به خوبی بر از بین رفتن شرک بهطور کامل و حاکمیت توحید دلالت دارد.
علامه طباطبایی (ره) درباره جمله «و من کفر بعد ذلک. . .» میفرماید: ذلک» (که برای اشاره است) به «موعود» (وعده خدا) باز میگردد؛ لذا مناسب است که کلمه «کفر» را به معنای کفران (در مقابل شکر نعمت) بگیریم و چنین معنی کنیم: «هرکس کفران کند بعد از تحقق این وعده، او واقعا فاسق است.
طبق این گفتار، «کفر» دامنه وسیعی را در بر میگیرد و به این معنا است که هرکس این موهبت الهی را ضایع کرده و از آن استفاده نکند، فاسق بوده و از راه عبودیت و بندگی خارج شده است.پس از بیان قسمتهای گوناگون آیه، اکنون جای این پرسش است که: منظور خداوند از این وعده، شامل چه افرادی میشود؟
برخی از مفسران-مانند صاحب تفسیر نمونه- معتقدند: آیه عمومیت دارد و نتیجه آن چنین است که در هرزمان، که پایههای ایمان و عمل صالح در میان مسلمانان مستحکم شود؛ آنان دارای حکومتی ریشهدار و پرنفوذ خواهند شد. البته بیشک، حکومت حضرت مهدی علیه السّلام مصداق کامل این آیه است.
علامه طباطبایی (ره) بیان بلندی در این زمینه دارد که خلاصه آن چنین است: از ظاهر آیه استفاده میشود که آیه مربوط به برخی از افراد امت اسلام است و اینان دارای مجتمعی صالح خواهند بود. این جامعه دارای دین مرضیّ خدا بوده و دین اسلام به گونهای در جامعه برقرار میگردد که تزلزلی در آن راه نخواهد یافت و امنیت به گونهای در آن اجتماع به وجود میآید که دیگر از هیچ دشمنی (خارجی، داخلی، علنی و پنهانی) نمیترسند. [چرا که همه زمینههای خوف از بین میرود و لذا خوف تبدیل به امنیت میشود]. اینچنین امنیتی است که جای امتنان دارد؛ چرا که آیه در مقام امتنان و منت گذاشتن بر مردم است و امتنان وقتی مناسب و پذیرفتنی است که جامعه از هرجهت در امان بوده و آزادی برای همه باشد. در این جامعه اخلاص در عبادت عمومیت پیدا میکند و بنیان هر کرامتی غیر از تقوا منهدم میشود. این جامعه با این صفات تاکنون به وجود نیامده است.
پس اگر مصداقی داشته باشد، در روزگار امام مهدی علیه السّلام میباشد و حق مطلب این است که اگر واقعا بخواهیم حق معنای آیه را به آن بدهیم، آیه جز با اجتماعی که با ظهور حضرت مهدی علیه السّلام تشکیل میشود، قابل انطباق با هیچ مجتمعی نیست.
ممکن است کسی بگوید: هرچند این آیه مربوط به حکومت حضرت مهدی علیه السّلام است؛ ولی آیا از این آیه میتوان استفاده کرد که ایشان زنده و حاضر است؟ در پاسخ باید گفت: آری، وجود امام زندۀ حاضر را از همین آیه و باتوجّه به آیات دیگر، میتوان برداشت کرد.
دین مورد رضایت خدا، اسلام است و این دین آنهنگام کامل و مورد رضایت خدا قرار گرفت که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در غدیر خم؛ امام علی علیه السّلام را به عنوان خلیفه و ولیّ تعیین کرد و این ولایت و خلافت را جزء دین قرار داد و وجود آن را باعث اکمال و اتمام دین دانست:
« اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ...» پس تا دین هست، ولایت و خلافت نیز باید باشد و چون در هرزمان دین هست، ولی و خلیفه نیز باید تا قیامت باشد.
هررهبری که بخواهد حکومت کند، خود باید برای تشکیل این حکومت برنامهریزی کند؛ چنان که سنت خدا بر این قرار گرفته است و با رجوع به خلافت و رهبری پیشوایان و پیامبران گذشته؛ این مطلب روشن میشود. امام زمان علیه السّلام نیز که میخواهد حاکمیت دوران ظهور را بر عهده داشته باشد، باید خود رهبری قیام و تشکیل حکومت را در دست بگیرد و نیروسازی کند. پس باید زنده و حاضر باشد و در راستای ایجاد انقلاب جهانی و تشکیل حکومت خویش، فعالیت کند.
وعده خدا در هرزمان که مقتضی فراهم و موانع مفقود باشد، امکانپذیر است و خداوند این را به عهدۀ انسانها گذاشته است.
«إِنَّ اَللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی یُغَیِّرُوا ما بانفسهم»(رعد/۱۳) یعنی، هرزمان که انسانها بخواهند،
خدا تغییر میدهد. پس هرزمان که انسانها حاکمیت مهدی علیه السّلام را بخواهند، خداوند آن را رقم میزند. بنابراین باید امام و رهبر در هر زمان باشد تا با خواست انسانها، قیام جهانی و حکومت عدل برقرار شود. امام صادق علیه السّلام در روایتی فرمود:
«إنّه لم یجیء تأویل هذه الآیة و لو قام قائمنا، سیری من یدرکه ما یکون من تأویل هذه الآیة، و لیبلغنّ دین محمّد صلّی اللّه علیه و آله ما بلغ اللّیل حتّی لا یکون مشرک علی ظهر الارض کما قال اللّه تعالی:« یَعْبُدُونَنِی لایُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً»
تأویل و مصداق این آیه هنوز نیامده است. هنگامی که قائم ما قیام کند کسی که او را درک میکند، تأویل این آیه را میبیند.
هر آینه دین محمد صلّی اللّه علیه و آله به هرجایی که شب برسد، میرسد (همه کره زمین) ؛ به صورتی که هیچ مشرکی بر روی زمین نخواهد بود؛ همانگونه که خداوند فرمود یَعْبُدُونَنِی...
نظر شما